از مصطفی (ص) پرسیدند اول مخلوق خدا چه بود؟
فرمود : نخستین مخلوق خدا قلم بود و بدو گفت بنویس و در آن دم هرچه را بباید بود رقم زد.
پس آنچه اینجا می نویسم، خوب یا بد، زیبا یا زشت، خیر یا شر، درست یا غلط، همان است که قلم در ازل برایم نوشت ومن برایت می نویسم. چه بسا انسان جستجوگر میان نوشته هایش یا خود را جستجو می کند یا ردی از دوست، که هر دو موجب رستگاری ست و مفرح ذات.
| در اَزَل پرتو حُسنت ز تجلّی دم زد | عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد | |
| جلوهای کرد رُخَش دید مَلَک عشق نداشت | عین آتش شد از این غیرت و بر آدم زد | |
| نظری خواست که بیند به جهان صورت خویش | خیمه در آب و گِل مزرعه ی آدم زد | |
| عقل میخواست کز آن شعله چراغ افروزد | برق غیرت بدرخشید و جهان برهم زد | |
| مدعی خواست که آید به تماشاگه راز | دست غیب آمد و بر سینهٔ نامحرم زد | |
| جان عِلوی هوسِ چاهِ زَنَخدان تو داشت | دست در حلقهٔ آن زلف خَم اندر خَم زد | |
| دیگران، قرعهٔ قسمت همه بر عیش زدند | دل غمدیده ما بود که هم بر غم زد | |
| حافظ آن روز طربنامه عشق تو نوشت | که قلم بر سر اسباب دل خرم زد |